غلامرضا آذری(متولد1350- شیراز)کارشناس«علوم اجتماعی»B.A)) باگرایش «برنامه ریزی اجتماعی»، کارشناس ارشد«ارتباطات اجتماعی»M.A)) با گرایش«تحقیق در ارتباطات جمعی» ودکترای تخصصی«علوم ارتباطات اجتماعی» (PH.D)باگرایش«روزنامه نگاری»از دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم وتحقیقات است. وی محقق، سخنران وتحلیل گر مسائل اساسی حوزه ی رسانه ها، فرهنگ وجامعه است ودر این زمینه صاحب ده ها مقاله ی علمی معتبردر مطبوعات و فصل نامه هایتخصصی علوم ارتباطات می باشد . اودر حال حاضر، استاد یاروعضوهیئت علمی«گروه علوم ارتباطات» دردانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزواستادیار مدعو«دانشکده ی سینماوتئاتر» دانشگاه تهران می باشد.برخی ازآثارچاپ شده ودر حال انتشار ایشان- اعم از ترجمه وتألیف- عبارتند از:
الف- ترجمه ها:
1) اَکیف، دانیل(1384)«اقناع: نظریه وتحقیق»، ترجمه ی غلامرضا آذری، تهران: انتشارات رسا.
2) راجرز،اورت میچل(1386).«تاریخ مطالعه ی علم ارتباطات: رویکردی شرح حال نگارانه»،
ترجمه ی غلامرضا آذری، تهران:انتشارات رسا .
3) شرام، ویلبر(1381)«زندگی واندیشه ی پیشتازان علم ارتباطات»، ترجمه ی غلامرضا آذری-
زهرا آذری، تهران: انتشارات رسا .
4) هارت، هانو(1386)«مطالعات انتقادی ارتباطات»، ترجمه ی غلامرضاآذری- سید محمـّد دادگران،
تهران: انتشارات خجسته.
ب- تأ لیف ها:
1)اندیشه های بنیادین علم ارتباطات : مجموعه ی مقالات کلاسیک(1383) [با همکاری دکترباقر ساروخانی و دکتر امید علی مسعودی]، تهران: انتشارات خجسته.
2) آذری، غلامرضا (1378)«روشهای تحقیق در ارتباطات جمعی ومطالعات رسانه ای» (مجلد اول:
اصول ومبانی/ مجلد دوم : فنون وکاربرد) ، تهران : انتشارات رسا.
3) آذری ، غلامرضا(1388)« فرهنگ توصیفی علوم ارتباطات ومطالعات رسانه ای»(جلد نخست:
فارسی- انگلیسی/ جلد دوم: انگلیسی- فارسی)، تهران انتشارات فصل.
4)آذری ، غلامرضا و علی اکبر فرهنگی(1381)«مبانی کلی ارتباطات» نوشته های برگزیده؛ تهران:
موسسه ی سنجش تکمیلی مدرس (ویژه ی آزمون کارشناسی ارشد).
5) آذری، غلامرضا(1384)«مقدمه ای بر اصول ومبانی ارتباطات» : انسانی- جمعی، تهران:
انتشارات اداره ی کل آموزش صدا وسیما(ویژه ی آموزش دوره های کاردانی ارتباطات).
6) آذری ، غلامرضا(1390)«نظریه های ارتباطات» : انسانی- جمعی(جلد اول:اصول ومبانی/جلد دوم:
کاربردها و تأثیرات)، تهران: انتشارات رسا.
ایشان در این مورد جامعه شناسی سینما معتقدند :جامعه شناسي سينما زير گروهي از جامعه شناسي هنر است وجامعه شناسي هنر نيز شاخه اي از علم جامعه شناسي به طور كلي و به طور خاص از جامعه شناسي معرفت است تاكنون تعاريف متعددي از جامعه شناسي سينما ارائه شده است كه در حالت كلي جامعه شناسي سينما عبارت است از علمي ميان رشته اي كه به تجزيه و تحليل و تاثير سينما به عنوان يك رسانه و (هنر )بر روي جامعه مي پردازد و آن را از زواياي مختلف سياسي ، اجتماعي و فرهنگي ارزيابي ميكند يعني وظيفه ي جامعه شناس سينما آن است كه فيلم را به عنوان يك پديده ي اجتماعي بنگرد تا تحولات مختلف اجتماعي را كه باعث به وجود آمدن يك اثر سينمايي مي شود بشناسد و تاثيراتي كه يك فيلم بر روي جامعه مي گذار دعلت يابي كند «كاووسي » يكي از صاحب نظران ايراني در اين باره ميگويد : وظيفه ي رشته اي چون جامعه شناسي سينما آن است كه به دنبال زمينه هاي اجتماعي پديد آمدن يك فيلم سينمايي باشد و علي اسدي يكي ديگر از صاحب نظران اين رشته در رساله ي دكتراي خودمي نويسد : كه جامعه شناسي سينما به عنوان يك رشته ي كاملا علمي به جستجوي تاثيرات سينما بر روي مخاطبان و همچنين فرهنگ جامعه مي پردازد و آن را توسط معيارهاي علمي به بحث و تبادل نظر ميگذارد . بنابراين نتيجه مي گيريم كه حوزه هاي تعاريف و ماهيت سينما نسبت به هر جامعه و با توجه به فرهنگ خاص همان جامعه كاملا متفاوت عمل ميكند زيرا ممكن است در يك جامعه مسائلي ارزش باشند كه در جامعه ي ديگر براي تحليل جامعه شناختي سينما ضد ارزش قلمداد شوند.
نگاهي به جامعه شناسي سينماي ايران از آغاز تا سال 57در واقع ميان تحولات دوره هاي مختلف اجتماعي فيلم سازي در ايران قبل از انقلاب و پيوستگي هاي اجتماعي در قالب محتواها و مضامين فيلم هاي ايراني نوعي « چند ريختگي اجتماعي » كه نشان از توازن و همبستگي محتواي سطح فرهنگي فيلم سازان دارد ديده مي شود يعني فيلم هاي مورد بررسي و جامعه ي فيلم ساز مورد تحليل تطبيقي در مطالعه ي فوق و هم منعكس كننده ي فرهنگها ، ارزش ها و هنجارهاي طبقاتي جامعه ي آن روز ايران است و هم باز تابنده ي آشفتگي اجتماعي است در چند مورد زير ما شاهد دگرگوني فرهنگي ، اجتماعي دوران فيلم سازي ايران هستيم .
1) فيلم هاي عامه پسند فارسي كه با وجود سطحي بودن بيشتر خصوصيات پايدار وكهن فرهنگ ملي را منعكس مي كردند .
2) در دوره هاي مختلف نوعي نگرش خاص بين فيلم سازان سينماي ايران وجود دارد يعني بار فيلم ها حكايت از جنبه هاي مختلف برخوردهاي اجتماعي دارند .
3) سينماي عامه پسند از ت حولات خاص اجتماعي و سياسي تاثير نمي گرفت و معمولا انعكاس دهنده ي آن ها نبود و بيشتر بر بستر روياپروري قرار داشت .
4) هنگامي كه سينما به عنوان يك پديده ي جديد وارد ايران شد سينماي سنتي آن را به طور جدي در بطن جامعه نپذيرفت و حتي با انواع هنرها ، شعر ، ادبيات و .... مقايسه نشد .زيرا براي مردم آن زمان تنها جنبه ي سرگرمي و تفريحي سينما مطرح بود .
5) شرايط اجتماعي و فرهنگي دهه ي 30 باعث بوجود آمدن رشد اقتصادي ملايم وكاهش مشكلات اجتمعي مي شود كه باعث بوجود آمدن موج هاي سينمايي مي شود كه اكثرا بازتاب همان شرايط هستند.
6) در دهه ي 40 انتقام فردي و موج تنهايي وپيروزي كاذب در طبقات سنتي و تصوير آن به صورت مدرن در محتواي فيلم سبب شد تا جامعه ومخاطبان به طور كاملا خواسته در جريان دهه ي بعد فشار بر هويت اجتماعي مضمون فيلم ها را حس كنند و در نتيجه از جنبه ي علاقه به فيلم ها به چند طبقه تبديل شوند .
7) با پيدايي موج نو در سينماي ايران در سال 1348 و مضمون روحيه ي عصيانگري و جمعي سير جريان فيلم سازي به طور كاملا خود آگاه گرايش معترض گونه ي خود را نسبت به تضادهاي اجتماعي و مناسبات روابطي در جامعه پيدا كرد.
8) شروع و ساخت برخي از فيلم هاي دوره ي مياني دهه ي 50 بيانگر بحران هاي اجتماعي اخلاقي و فرهنگي جامعه ي جوانان طبقه ي متوسط شهري و پايين جامعه بودند .
9) برخي از مضامين فيلم هاي فارسي قبل از انقلاب بازتاب خواسته هاي خود سينما گران بود كه در اثر توسعه ي مالي صنعت فيلم سازي نيز ثروتمند شده و مايل بودند با ارائه ي انواع مضامين در درون فيلم ها ، در طبقات بالا جايي بيابند .
10) در طول چهار دهه ي فيلم سازي سينما ي ايران قبل از انقلاب ، قبل از هر روند ايستايي فكري حاكم مي شود و سپس از طرف فيلم سازان انديشه هاي نوبر درون فيلم ها حاكم مي گردد و به نوعي پويايي محيط اجتماعي فيلم ها حاكي از فكري است كه با توجه به ذائقه ي عمومي مخاطبان و جامعه از طرف انديشه سازان سينما نيز بر جريان فيلم سازي سيطره پيدا مي كند .
نظرات شما عزیزان: